حلماحلما، تا این لحظه: 9 سال و 17 روز سن داره

حلما

بدون عنوان

سلام دو سه روزی توی بیمارستان بستری بودم فقط به خاطر خوردن میگو بهم نساخته بود مرتب ظرف شاید دو یا سه دقیقه حالم بهم میخورد خیلی ترسیده بودم همش به خاطر نی نیم وقتی رفتم بیمارستان کلی آزمایش دادم  آخرش هم بهم گفتن پرتئین توی آزمایشاتت دیده شده نمیدونید چه شبی بود سر دکتر و پرستار داد میزدم چه برسه به شوهرم و مادرم...... حالم دست خودم نبود وقتی خوب شده بودم همه از بیمار و خدمه و ماما و پرستار بیمارستان گرفته همه احوالم رو می پرسیدن منم میگفتم خوبم شما از کجا میدونید من خالم بد بوده نگو هیچکسو توی اون احوالات نمیدیدم ... ولی باز از بیماریم هم خدا رو شکر میکنم چون انگار حکمتی توش بود که من برم بخش زنان و زایمان با اوضاع و احوا...
23 اسفند 1393

بدون عنوان

سلام دخترم امروز هم موفق نشدم نوبت دکتر بیمارستان بگیرم نمیدونم چرا الان چهار هفته است هرچی تلاش میکنم تا تماسم بگیره نمیشه آخه نمیدونم چه طوری از ساعت شروع ظرف بیست دقیقه همه نوبت ها پر میشه جای تعجبه!!!!!!  خلاصه دوباره مجبور میشم صبح زود برم بیمارستان از اورژانس نوبت بگیرمو تا ساعت 12 اونجا منتظر بمونم ولی همه اینا قابل تحمله تا تورو داشته باشم عزیزکم. راستی این روزا وقتی تکون میخوری قابل لمسی حتی گاهی انگار استخونت میاد زیر انگشتم نمیدونی چه کیفی میده   ...
18 اسفند 1393

بدون عنوان

سلام دختر گلم دیروز مادر جون و یکی از زن عمو ها اومدن برایث دیدن سیسمونیت چقدر خوشحالمون کردن عزیز و خاله ها هم بودن به قول بابایی جهیزیه دخترمونو دیدن دوتا هم کادوی خوشگل اوردن عمه جون نیومده بود ولی یه پیراهن بافتنی خوشگل برای شما آورده بود زن عمو هم یه پیراهن آورد و مادر جون هم دو دست پیش دستی،دستشون درد نکنه یادت باشه جبران کنی ها   ...
12 اسفند 1393

بدون عنوان

امروز با عزیز رفتیم برای اتاقت پرده خریدیم و یه سری وسایل دیگه به نظر خودم که پرده خیلی قشنگه عکس باربی داره روش امیدوارم دوست داشته باشی، تازه بابایی هم صندلی بادیت رو برد بادش کرد چه خوشگل شد ولی گفت قسمت پایینش ترکیده من که متوجه نشدم فکر نکنم هم کسی متوجه بشه  الان هم عزیز داره پرده اتاقت رو میدوزه ولی یه چیز جالب پردهه برکت کرده اندازه دو تا پرده دیگه هم میشه ازش درآورد  چون مثل اینکه عرض پرده زیاد بوده ما در نظر نگرفتیم بجای دو متر چهار متر گرفتیم   از سرویس پلاستیکت بگم که الان دو دفعه است به خاطر اون میریم خرید ولی اون چیزی که میخواستیم رو گیر نمیاریم عجب خلاصه برای مامان که هم به پیاده روی نیاز داره هم از خر...
9 اسفند 1393

بدون عنوان

سلام به همه دوستان من یه سوال دارم برای جشن زایمان من باید برای کیا کادو بخرم؟(مامانم؟مادرشوهرم؟......؟) اصلا کی برای کی کادو میگیره؟ ...
6 اسفند 1393

بدون عنوان

سلام یه مدت نبودم رفته بودیم با حلما جون خونه آقاجون اینا،البته حدود پنج روز هم من دلم واسه بابایی تنگ شده بود هم حلمای مامان چون وقتی اومدیم خونه اینقدر شلوغ کرد که اصلا نذاشت مامان تاصبح بخوابه مجبور شدم پاشم تو خونه راه برم و بعد نشستنی بخوابم تا کوچولوم بخوابه عزیز دل مامان کی میای تو بغلم دلمون برات تنگ شده هر چند میدونم زایمان خیلی سخته و یکم ترسناک ولی فکر کنم به تو رو داشتن بیارزه نه؟   ...
4 اسفند 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حلما می باشد